0

سلام وقت بخیر

من یه دختر 18 ساله هستم دو ساله ک با یه پسر دوستم رابطمون خیلی عمیق و صمیمی بود و جدی بود

تا اینکه توی این اواخر خانوادش میخواستن اون ازدواج بکنه و یه دختری رو براش انتخاب کرده بودن که هم سطح و سلیقه خودشون بود دوست پسرم خیلی تلاش کرد ک بتونه اونا رو منصرف بکنه ک ازدواج نمیکنه ک راضی نیست ولی هر کاری کرد نتونست اونا رو منصرف بکنه

یه شب بی خبر از پسره مادرش میره خواستگاری و شب بعدش میشه شب بله برون

پسره حتا خودش خبر نداشت ک اونا دارن چیکار میکنن بلاخره دوست پسرم با اصرار مادر و پدرش قبول میکنه این نامزدی رو بعدش هم برای من گفت ک

خوشحالی و رضایت فامیلش از همه چی مهمتره و نمیخواد اونا رو ناراحت بکنه من دگ واقعاً جایی توی زندگیش ندارم امروز فردا میره دنبال زندگیش

منم بیدون هیچ دلیلی سه روزی میشه ک بلاکش کردم حتا ازش خداحافظی نکردم توی تلگرام پیام داده ک سلام

اونم جواب ندادم بلاخره باید این دوری رو از یه جایی شروع بکنم چون اون دیگه مال من نیست با اینکه بلاکش کردم ولی از ذهن و فکرم ک نمیتونم بلاک بکنم هر لحظه بغض میکنم ناراحتم عصبیم بی حوصله‌ام احساس میکنم روحم چند ساله خستس جسمم خسته اس جای خالیش خیلی برام حس میشه ولی منم بجز رفتن راهی ندارم باید کنار بکشم

چون مادرش قبولم نداشت اون خودش یه دختر دیگ رو برای پسرش انتخاب کرده بود نمیدونم از کی گله بکنم از کی شاکی باشم کیو سرزنش بکنم احساس میکنم وسط طوفانم

چطوری فراموش بکنم ؟

چطوری کناز بیام ؟ هر لحظه خاطراتش حرفاش حتا صداش توی گوشم میپبچه واقعاً نمیدونم باید چجوری کنار بیام

عرفان امانی وضعیت را به منتشر شده تغییر داد 6 آبان 1403