دیشب خانواده نامزدم ازم خاستن تا من باهاشون برم شمال
سلام خانم دکتر حسته نباشید
من دیشب خانواده نامزدم ازم خاستن تا من باهاشون برم شمال . اما خانواده م نذاشتن و گفتن ما تا عروسی نکنید نمیزاریم تو باهاشون بری سر همین که نذاشتن بریم داداشم با نامزدم حرف میزد بعد یکم باهاش در موردی وقتی که عقد کردیم باهم دیگه بحث میکنن که داداشم میگه ما از اولشم ناراضی بودیم که خواهرمو به تو بدیم نامزدمم از این حرف خیلی ناراحت شده بود بعد صبح بهش گفتم که دیشب چی گفتیدو اینا گفت داداشت همچین حرفی زده
من خیلی بهم بر خورد خیلی بدم اومد ا خیلی گریه کردم مامانم خیلی اسرار داشت که چرا گریه میکنه مگه چه حرفی زده شده گفتم داداشم اینو گفت اونم رفت به بابام گفت که بابام به داداشم زنگ زد و اومد خونه ما داداشم . داداشم میگفت که به قران قسم میخورم که من همچین حرفی رو نزدم اونم مثل برادر خودم میمونه و این حرفا
بعد من یه خونه رو به مهرم کردن که قرار بود با هم درستش کنیم
الان نامزدم لج کرده که میگه خانواده تو به من زور میگن منم این خونه رو نمیسازم میرم خونه اجاره میکنم انقد عصبی بود که میگفت جهیزیه نو هم نمیخرم💔🥺😭😭😭😭😭