0

۲۹ سالمه، از بچگى زندگى سختى داشتم ، تصادف پدرم، رفتار نامناسب مادرم که باعث شد ازدواج کنم تا بتونم از جو خونه فرار کنم، که به جدایی کشیده شد بعد از ۲ سال، تونستم برم دانشگاه و کار کنم و به زندگى برگردم، مهاجرت کردم، ولى اینجا تو غربت با پسرى اشنا شدم که خیلى بهم توجه میکرد، یک سالو نیم باهاش بودم که یهو رفتاراش عوض شد، شد ى ادم دیگه، الان من موندمو حال بدى که روز به روز بدتر میشه، اضطراب و افسردگى شدید گرفتم، نمیتونم بخوابم، نمیتونم کار کنم، نمیتونم نفس بکشم
تو کل زندگى سعى کردم قوى باشم ولى این دفعه انگار توانشو ندارم، خیلى ضعیفم، سردرگمم، نمیدونم باید چیکارکنم
یکى کمکم کنه لطفا

عرفان امانی وضعیت را به منتشر شده تغییر داد 12 آبان 1403