0

۲۵ سالمه وخواهرم ۲۰ سالش تابه الان توی خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدیم و سخت گیری ها و محدودیت های خاص خودمونو داشتیم همونطور که هرخانواده ایی قوانینی برای بچه هاش داره ماهم داشتیم و پذیرفتیم اما حالا دیگه یه موضوع خیلی داره ماروآزار میده و بابتش توخونه جنگ و دعوا داریم اونم اینه که پدر مادر ما نمیزارن مااصلا دوستی داشته باشیم یا بخوایم باهاش بیرون بریم فرقی نداره براشون دختر یا پسر کلا دیدگاهشون اینه که اصلا ادم نیازی به دوست نداره و نباید با دوست بیرون و گردش بره هرچقدر من اروم صحبت میکنم اونها بدتر عصبی و باحالت دیکتاتوری و پرخاش صحبت میکنن من گفتم که خب اینکار باعث میشه ما حس آزادی نداشته باشیم و حس اسیری و زندانی بهمون دست بده که حق بیرون رفتن ازخونه اونم فقط گاهی بادوستامونو نداریم که پدرم گفت اگه میخواین حس زندانی واقعی رو بهتون نشون بدم اینه که فقط بهتون یه تیکه نون خشک بدم و نزارم جز پذیرایی که کنار خودمین و دستشویی جای دیگه برید و کلا دانشگاه و هیچ جانزارم برید گوشی هاتونم ازتون میگیرم من هیچ جوره نمیتونم قانعشون کنم چیکار دیگه باید بکنم واقعا نمیدونم مشاورم نمیان پدرم میگه برم مشاور چی بگم بگم خوشم نمیاد بچه هام رفیق باز باشن وهرچقدر میگم این نیازه هرادمیه که بادوستاش معاشرت کنه اصلا توجه نمیکنن فقط میگن حرف حرف خودمونه نمیدونم میشه بخاطر این کاراشون اصلا ازشون شکایت کرد به دادگاه

عرفان امانی وضعیت را به منتشر شده تغییر داد 19 آبان 1403