افسردگیبیقراری،وسواس افکاری و افکار منفی
سلام وقتتون بخیر، من یه خانوم ۳۲ ساله هستم ۸ ساله ازدواج کردم با عشق ازدواج کردم، الان حدود ۹ ماه میشه مشکلات روحی و روانی پیدا کردم، من خیلی خیلی اذییت میشم و دایما با خودم درحال کلنجار و مبارزه با بیماریم هستم ،مبارزه با افسردگی و😭 از طرفی هم اصلا توان پرداخت جلسات مشاوره رو ندارم و نتونستم برم،
من بعد از فوت داداشم به این حال افتادم، دقیقا ۹ ماه پیش فوت شدن، الان ۳ ماه میشه پیش روانپزشک رفتم دارو دادن و یه ماه حالم عالی شد بعد دوباره گاهی بد میشم،
اصلا هر مدلی که بگین بد میشه حالم، یه بار شدید یهو افسرده میشم جوری ک میگم الآنم بمیرم، یه بار افکار منفی،وسواس فکری میان و آزارم میدن،جوری ک احساس میکنم الان دیوونه میشم و همش یه حسی بهم میگه دستاتو محکم فشار بده،کار غیرعادی بکن و اینا،
یهو بیقراری های شدید میگیریم،اظطراب میگیرم،بخدا تلخه زندگیم خیلی تلخ، البته قبل از داداشم هم من مشکل پنیک داشتم،ولی فقط پنیک بود ،افسردگی نبود، مشکل خانوادگی هم دارم ک خیلی عذاب کشیدم و الآنم میکشم،
فقط میخوام یکی کمکم کنه بتونم فقط یه زندگی شاد داشته باشم،بتونم مادر بشم، زندگیم خراب شده نمیخوام خراب شه،بهم کمک کنین خیلی تو عذابم وهمیشه میگم ویدا تو تا آخر عمرت باید فقط بجنگی و زنده باشی فقط،من شادی میخوام، خستم،
سلام عزیزم ، دارو درمانی به تنهایی هیچ کمکی بهتون نمیکنه ، ریشه ی مشکل شما باید از طریق روانشناس بالینی مجرب بررسی بشه و بعد در جلسات مشاوره و رواندرمانی به حال خوب برسی ، اینجا با چند خط توصیه نمیشه برای وخامت حال شما کاری کرد ، اگر قرار بود نصیحت و توصیه کسیو درمان کنه دیگه نیازی به رشته ی روانشناسی نبود
تماس بگیر تا برای درمان کمکت کنم