درمورد ازدواج
حیدری
مشاورخانواده پروانه اشتغ
خانوادم راضی به ازدواج من با دوست پسرم نیستن چجوری راضیشون کنم یعنی داستان اینه ما چند روز پیش میریم خونه خالم منم بدون اجازه میرم دیدنه پسره با موتور رفیقشم هست اجیمم میبرم که رو موتور میوفته زخمی میشه بعد بابام میاد داستانو میفهمه کتک میزنه از اخرم با پشره حرف میزنه و میگه که تا سه سال بعد که دیپلم گرفت بعد بیا خاستگاری بعد بابام خیلی گیره نمیتونم راضیش کنم مامانمم یکم اوکی بود که اونم نظرش عوض شد در حالی که پسره اومد جلو باهاشون حرف زد تازه بابام رفته شکایت کردن که من باید بازجویی بشم