علائم اختلالات ارتباطی در چت با روانشناس آنلاین رایگان

6 پاسخ

1. سلام خانم دکتر و راستش من دچار احساس سرخوردگی و افسردگی هستم .حدود 5ساله با همسرم ازدواج کردم وضع مالی خیلی متوسط رو به پایینی داریم . مادر شوهرم دائما تو زندگی ما دخالت داره کجا برین کجا بیاین من ی جاهایی صلاح نمیدونم برم مثلا اینکه طرف معتاد باشع دلم نمیخاد باهاش رفت و امد کنم اما مادر شوهرم انقدر شوهرمو پر میکنه که منو خراب میکنه . شوهرم دهن بینه . خواهر شوهرم تو ظاهر خوبه از پشت اذیت میکنه و طعنه میزنه چون شوهرش پولداره دایما میگه من زن زندگی ام تونستم ایم زندگی جمع کنیم خونه بخریم ماشین و … . شوهر اون وضع مالی ش خیلی خوبه و خرج میکنه اما شوهر من نه . حسرت ی مسافرت ی لباس خوب دلم مونده با اینکه من از خانواده ی خیلی خوبی بودم تحصیلکرده خوشگل سالم و … اما خانواده شوهرم زیادم جالب نیستن نه اهل خدا و پیغمبرهستن و اهل دود و دم هم هستن. شوهر من سیگار میکشه واسه اینکه ترک کنه هزار کار کردم اما مادر شوهرم با رفت و امدش با فامیل هاش که اهل دود و دم هستن نقشه های منو نقش براب میکنه .. مثلا ی روز شوهرم سفره جمع میکرد خواهر شوهرم برگشت گفت مرد که کار نمیکنه و همش ی جوری رفتار میکنه خودش و خوب جلوه داده و منو خراب کرده. اینها با اینکه ادم های پایین تری هستن طعنه هم میزن . ازشون بیزارم نمیدونم چکار کنم نه میتونم طلاق بگیرم نه میتونم شر شون از زندگی م کم کنم کمکم کنین …

   پاسخ

   1. سلام اگه از چشمشه از کرم استریل چشمی تتراسایکلین صبح و شب مصرف کنید.
      همچنین میتونید با خیال راحت و کاملاً در یک بستر ایمن با تیم متخصص دامپزشکی در اپلیکیشن ازپزشک هم بصورت آنلاین مشورت نمایید.

      پاسخ

2. سلام.من یکسال با یک پسری زندگی میکردیم مثل زوج دوست پسرم بود ولی از همون اول خیلی نشونه ها دیدم و یکروز سر بحث گفت هیچ حسی ندارم خداحافظ. و من الان دچار خود سرزنش گری شدم که چرا خودمو گول زدم و همش میگم تقصیر خودم بود. ولی ماجرا این بود که به بهونه اینکه من دانشجو هم حتی یکبارم منو به بیرون حتی برای یک بستنی هم دعوت نکرد. (بعد کلی درخواست تو یکسال رابطه شاید دو سه بار)حتی برای یک پیاده روی ساده هم منت میگذاشت که وقتم پره همین که همش تو اتاقمی کافی نیست؟
   خودش بحث های جدی راه مینداخت راجع به آینده ولی من میخواستم حرف بزنم میگفتم از کجا معلوم شاید اصلا فردا مردم انقدر از آینده نگو.
   از حال هم که نگو چون شرایطمو داری میبینی.
   یعنی من هیچی از خواسته هام نمیتونستم بگم و حتی عمقی نمیدیدم بخاد منو بشناسه یا برنامه ای با من بچینه
   ولی وقتی تو اتاقش بودم مهربون برخورد میکرد یا دوبار میخواستم بهم بزنم خیلی منت کشی کرد. حرفهایی میزد که انگار من دوست دارم ولی همش حرف هاشو عوض میکرد یک مثال ساده چندین بار قول داد میبرت سفر پولامو جمع میکنم ولی یکبار من گفتم خب برنامشو بچینیم منم پول جمع کردم گفت نه اصلا نمیشه.
   به همین شکل راجع به همه چی منو گیج میکرد .یه پشینهادی میداد و بعد انگار من بیوفتم دنبالش.
   و هیچکسی منو نمیشناخت جز یکی از دوستای پسرش و همدانشگاهیش که مجبور شد درواقع.
   برای همه خواسته هام بهونه میاورد و اخر من شدم غرغرو .
   و یکبار که سفر بودم زنگ زد گفت تو دروغگویی دیگه بهت اعتماد ندارم خدافظ و برگشتم دیدم تو خونه نیست و غیب شده. جدای اینکه. حالم خیلی بده
   میخواستم بدونم اون نشونه ها کافی بوده که من ایراد بگیرم یا حتی بهم بزنم ؟اون آدم روراستی نبوده؟ اگه میخواست این مسایل کاملا حل شدنیه؟ و همش میاد تو ذهنم خب تو اتاقش بودم باهام خوب رفتار میکرد .ولی نمیخواست یکذره بهش فشار بیاد .از اول احساس ترس داشتم که این یهو میزاره میره و الان هم فقط چون هیچی نمیگم همهچی خوبه تو اتاق باهام خوبه .حتی یکبار دنگ کاندومش هم ازم خواست.خیلی قول و وعده داد ولی من هروقت میپرسیدم میگفت تو منو پذیرفتی به عنوان دانشجو ایندم نامعلومه(با اینکه اصلا نیست فقط یه تز داشت و موقعیت شغلی) و حتی برای محبت مالی هم انتظار بالایی نداشتم میکفتم یه کاری بکن فقط منم دلم خوش باشه .همش میگفت اینهمه اینجایی چایی درست میکنم باهم حرف میزنیم دوستای دخترمو کم کردم برات کافی نیست؟ اگه نمیخای برو با یکی که کار داره .واقعا ذهنم مریض شده میگم کاش هیچی نمیگفتم .

   پاسخ

   1. عزیزم من شرایط الانت رو درک میکنم و مدل نوشتنت مشخصه اضطراب خیلی بالایی داری و نگرانی
      ولی یادت باشه ایشون شمارو به عنوان همخونه پذیرفت که گاهی با هم تفریح کنین سکس کنین و … خاصیت رابطه های اینچنینی که هیچ هدفی جز لذت بردن از زمان حال نداره همینه قطعا یه روزی میرسه که یک طرف رابطه به یه بهونه هرچند غیر منطقی رابطه رو ترک می‌کنه و اینکه شما اینطور دقیق داری تحلیل می‌کنی دوست پسر شما به این عمق و پیچیدگی نگاه نمیکنه رابطه رو
      اینکه داری خودتو سرزنش می‌کنی اشتباهه کسی این وسط مقصر نیست یه رابطه ای رو جفتتون خواستین شروع کنین رابطه ای بدون هدف (هرچند در مورد اینده هر از چندگاهی صحبت میکرد اما در حد حرف )
      برای اون رابطه در حد تفریح بود عزیزم ولی شما چون دختر بودی و پر از احساسات زنانه رابطه رو جدی نگاه میکردی
      این اتفاق برای تو تجربه ای شد که بپذیری آدمها گاهی صرفا برای تفریح و لذت بردن از زمان حال وارد رابطه میشن و این مدل آدمها رو قبل از شروع رابطه بشناسی که اگه اذیتت می‌کنه باهاشون ادامه ندی
      الانم به جای تحلیل کردن گذشته خودت سریعا مکانت رو تغییر بده از اون خونه برو چون هر لحظه زندگی تو اون خونه به سلامت روانت آسیب میزنه و تورو تبدیل به یه آدم افسرده می‌کنه
      حتما هم با مشاور در ارتباط باش و صحبت کن مدل حرف زدنت نشون میده پر از استرس و بی قراری هستی و نیاز داری که حرف بزنی.
      همچنین میتونید با خیال راحت و کاملاً در یک بستر ایمن با تیم متخصص روانشناسی و روانپزشکی در اپلیکیشن ازپزشک هم بصورت آنلاین مشورت نمایید.

      پاسخ

3. سلام خسته نباشید
   من میخواستم ازتون یک کمکی بگیرم که واقعا دیگ نمیدونم چی کار کنم لطفا کمکم کنین
   من یک دوستی دارم که یک سری اتفاقاتی براش افتاده که امیدشو به زندگی از دست داده واقعا شرایط زندگیش خوب نیست و به فکر خودکشیه همش میگ خستم نمیتونم و من هر چی باهاش حرف میزنم خواهش میکنم ازش که این کارو نکنه اما گوش نمیده.
   قبلا هم دیده بودم که دست خودشو اسیب بزنه
   الانم شرایطش رو داره که بخواد خودکشی کنه
   من گوگل سرچ کردم تموم راه ها رو رفتم که جلوش رو بگیرم ولی نشد گوش نمیده بهم
   من واقعا نگران سلامتیشم که کاری کنه
   دیگ نمیدونم چی کار کنم
   شرایط خانواده منم جوریه که نمیتونم همش پیشش باشم
   لطفا کمکم کنین من جلوشو بگیرم

   پاسخ

   1. نظر تیم پزشکی ما:
      با توجه به این شرح حال و حس همدردی شما که واقعاً قابل تحسین است سعی کنید خیلی این شخص رو تنها نذارید و شماره 123 رو به بستگان این شخص بدید تا افسردگی و اختلالات خودکشی ایشون درمان شود حتماً احتیاج به کمک دارد.
      میتونید با خیال راحت و کاملاً در یک بستر ایمن با تیم متخصص مشاوره و روانشناسی در اپلیکیشن ازپزشک هم بصورت آنلاین مشورت نمایید.

      پاسخ